- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
خـوشـا ما که هـمـسـایه جـنّـتـیـم به خان کـریـمـش همه دعـوتـیم رضا پادشاه است و ما رعیـتـیم فــدای غــلام مـســیــحــا دمــش به سـرهـای ما سـایـۀ پرچـمـش کـسـی را نـدیــدم بــرانـی ز در تـویـی مـهـربـانـتـر ز مادر پدر مــنـم ســائـل سـر بـه راه شـمـا هـمـان آهــوی دل بـخـواه شـمـا زمانی که حق قلب ما را سرشت محـب الـرضا سر در آن نوشت خوشـا آنکه دل سوی مشهد کند مگـر میشـود او کـسی رد کـند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
خورشید اگر در سایهات پنهان نمیشد شمع ضعـیـفی میشد و تابـان نمیشد ایران بـدون مـشـهـدت ایـران نمیشد با تو به ایران حق صفایش را فرستاد اربـاب تا ری کـربـلایـش را فـرستاد مشهد نبود ایـران قـمر بـاران نمیشد حاجت به ما دادی و این بارم صدم شد هی قم به مشهدهایمان مشهد به قم شد تا آخر عـمـرش دگر حـیـران نمیشد آقای رعـیتپـرور ای ارباب دلسـوز چشم تو شد خورشید گرم عالم افروز جبریلِ رامت میشد و شیطان نمیشد کی این همه حُـسن تو را دارد خدایا؟ نــام تـو از مـا مـیکـنـد دفــع بــلایــا حتی کسی که عاشـق سلطـان نمیشد دریـای الطـاف خـروشان است مشهد دار الخـلـود بـادهنـوشـان است مشـهـد با تو غـلامـت ارزنـی ارزان نـمیشد بالا ترین تخـت جـلالت مسـنـد توست عرش خدا هم احـتـمالا مـرقـد توست بیلطف تو چشمان ما گـریان نمیشد از روضۀ “ابن شبیبت” غم عیان بود هر شب اَنیست گریههای بیامان بود اربـاب ما دیگر تنـش عـریان نمیشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
دور از تو نیستم که دلم در هوای توست قـلبم به زیر تابش گـنـبد طـلای توست تنها غـذای حـضرتیات نه رئـوف من در سفرهام هر آنچه که دارم غذای توست اول تـو یــاد مـیکـنـی و یــاد مـیکـنـم هر صبح قلب مشتعلم جای پای توست تنها نه در حرم که به هر جای این زمین هر خستهایی که گم بشود آشنای توست اهـلـیـتـم کـجـا و کـریــمـان اهـل بـیـت عـبد جـواد بودن من از دعـای تـوست هک شد به هر رواق بیـایـد گـنـاهکار اصلا که چشم پوشیِ از ما بنای توست هر کس جواب شد، تو بغل باز میکنی بر کودک مـریض محبت دوای توست مهـران به یاد مـهـر تو پـرواز میکـنم الحق جـواز کـربـبلا با رضـای توست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
سراغ پرچـمت را از شمیمِ باد میگیرم نـشـانِ رود را از مـاهی آزاد میگـیـرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَمبهدَم از دوریاش غمباد میگیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد میگیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشـانی تو را از کـورِ مادرزاد میگیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آوردهام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد میگیرم من از گرد و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد میگیرم نشستن با کبوترهای دستآموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد میگیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد میگیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش میکنم از شعرِ خود ایراد میگیرم
: امتیاز
|
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ز گردون تیره ابری؛ تندگردی بر شد از دریا جواهرخیز و گوهربیز و گوهرریز و گوهرزا امام ثامن ضامن حریمش چون حرم آمن زمین از حزم او ساکن؛ سپهر از عزم او پویا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به ظاهر زائرم اما زیارت را نمیفهمم من بیچاره لطف آشکـارت را نمیفهمم زیارت نامه میخوانم دلم از نور لبریز است اگر چه گاه معـنای عبارت را نمیفهمم
: امتیاز
|
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
مثل یک خواهش لـبریز حـیا آمده بود از هیـاهـوی فـراگـیـر رهـا آمـده بـود رعـیت سـوخـتـه از غـم به پـناهـندگیِ سـایـۀ چـتـر مـعـین الضـعـفـا آمده بود
: امتیاز
|
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
زائرانش دسته دسته خیلِ صدها توده بود او پناه صد هزاران همچو من آلوده بود هرچه از او دورتر گشتم، دلم آشوبتر هر زمانی در حرم بودم، دلم آسوده بود قبل از آنی که به او رو آرَم و توبه کنم او خودش پیش خدا رو زد، خدا بخشوده بود میشمارد هر زیارت رفتنِ ما را و بعد ضرب در سه، میکند جبران، چنین فرموده بود خواهش ما دَه که باشد، لطف او صد میشود حاجت ما را خودش وقت عطا افزوده بود هر کسی دور ضریحش گشت، حاجی میشود راه وصل است این رَهی که زائرش پیموده بود تا که گفتم؛ یا رضا، پروندۀ من پاک شد کاخ شد کوخی که در سیل گنه فرسوده بود جز درِ باب الرّضا، هر در که دقّ الباب شد بسته بود و بسته بود و بسته و بیهوده بود
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
مـرغ دلـم پـر زنـد بر سر کـوی رضا دسـت نـیـازم بـود بـاز به سـوی رضـا خلق جهـان زائرند از همه سو کعبه را کعـبه بـود در حجـاز زائر کـوی رضا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به نـام قـبـلـه ایــرانـیـان بـه نـام حـرم به نام خادم و جـاروکش و غلام حرم به نام پنجره فـولاد و لطف بـسـیارش به نام این هـمه خیر علی الـدوام حرم به نـام هـر که حـسادت کـند به اقـبـالِ کـبـوتـران بـهــشـتـی روی بـام حــرم کـسی نـبـود کـه مـا را دهـد پـنـاه امـا هـزار مـرتـبه قـربـان این مـرام حـرم فــدای مـیــکـدۀ مـا تــمــام مـیـکـدههـا هزار سال گذشت و پر است جام حرم هزار رنگ عـوض کرد روزگـار اما حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا تو بیـمـه کـردهای آقـا تـمـام ایـران را خدا نگیرد ازین مملکـت خـراسان را به روی هر کس و ناکس در حرم باز است نشد که بشکـنی آقا غـرور مهـمـان را سلام بر حـرمی که میان خـود جا داد میـان آن همه مـؤمن، گـنـاهکـاران را سـلامِ بر تو هـمیـشه گـرهگـشایی کرد سلام بر تو عوض کرد حال انسان را به جز هوای حرم که به ما نـمیسازد به عـالـمـی نـفـروشـیـم زیر ایـوان را برای عـرض ارادت به ما وجـود بده برات مشهـد ما را تو زود به زود بده حـرم پـنـاه امیـر و رعـیـیـت است آقا همیـشه دور و بر تو قـیامـت است آقا پی عـلاج به جایی به جز حـرم نروم دوای هر غم و دردی زیارت است آقا کـنـار پـنـجـره فـولاد تـو هـمه دیـدنـد رسـیدن به مـحـالات، راحـت است آقا میان آن حرمی که پُر از ملائکه هست نفـس کـشـیدن ما هم عـبادت اسـت آقا خدا کـند که بـمیـرم نبـیـنـد این چـشمم که روبروی ضریح تو خلوت است آقا کسی شـبـیه تو با من نکـرد هـمراهی همیشه از حرمت دست پُر شدم راهی مـنم امـام رضـایـی مـنـم خـراب شـما نـیـازمـنـد دعـاهـای مـسـتـجـاب شـمـا منم همان که شب و روز میخورد غبطه به سنگهای کف صحـن انقـلاب شما خدا کـند بـشود قـسمـتم که جـان بـدهم شبیه حضرت معصومه در رکاب شما سـلام دادهام آقـا به سـویـتـان هر شب چه کـردهام نشـنـیـدم شبی جـواب شما مـیان چـاه زمـانـه نـشـسـتـهام عـمری خـدا کـند که به دادم رسـد طـناب شما چه غم ازین همه غربت چه غم ز بییاری دلم خوش است همیشه تو دوستم داری نـدیـدهایـم کسی را بـه مـهـربـانـی تـو فـدای این هـمـه الـطـاف آسـمـانـی تو چـشـیـده آهـوی آواره هـم مـرامـت را بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند چه خاطرات قـشنـگی ز مـیـزبانی تو بگـیر تا به ابـد دست آن جـمـاعت که نـدادهانـد بـه مـا یـاد جـز نـشـانـی تـو بـیـا و قـسـمـت مـا کـن لـیـاقـت ریـان شویم محـرم اسرار روضهخـوانی تو شکستهایم و زمین گیر، بال میخواهیم دلی محرمی و اشک و حال میخواهیم
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام ( زبانحال )
ای مـزار من چـراغ قـلب ایـران شما آسـمـانیها زمین بـوس خـراسان شما سـایۀ گـلـدسـتههایم سـجـدهگـاه آفـتـاب گـنـبد زرّین من خـورشـیـد تابـان شما ای مرا همسایه، یاران خـراسانیِّ من! با شـمـایم جـان زوّار من و جـان شما بضعۀ پاک نبی در شهرتان مدفون شده عطر زهرا میدمد از باغ و بستان شما وادی ایمن بود ایران، خراسان است طور زادۀ موسی بود موسی بن عمران شما گر شما باشید با ما در خط فـرمان ما آورم فـرمـانروایان را به فـرمان شما شعلههای فتنه سر برداشتند از چار سو در پی سـوزانـدن بـنـیاد و بـنـیان شما مهر من "برداً سلاما" بوده در این سرزمین با ولای من شـده آتش گـلـسـتـان شـما مهر مقبولیّ تهـلیل شما مهر من است دوسـتیِّ مـا بود امـضـای ایـمـان شـما تا رضا دارید در میدان ایثار و شرف هیچ نامـردی نگـردد مـرد میـدان شما هر کجا رفتید برگردید سوی این حرم جز سر کوی رضا دنیاست زندان شما پرچـم سـبزی که باشد بر فـراز قـبّهام تا قـیامـت آبـرو بـخـشد به ایـران شما گر ولای ما در ایران شما حـاکم نبود در گل و لای عـدم گُم بود تهران شما نیست بیم از فـتـنۀ اهـریمنان کور دل تا امام هـشتم است اینجا سلـیـمان شما من خراسان را برای خویش کردم انتخاب خواهرم معصومه در قم گشت مهمان شما نیستم تنها در این دنیا شما را همجوار با شمایم در صراط و حشر و میزان شما پرچم توحیدتان با مهر من در احتزاز زنده و جـاوید باد اسـلام و قـرآن شما آیۀ "نصر من الله" است نقـش پرچـمم در پـنـاه مـاست حـزب الله لـبـنان شما امتحان کردم، اگر صد بار در هم بشکنید نشکند یک بار با ما عهد و پیمان شما با وضو باشید ای اهل خراسان تا که هست جـای پـای زائـر من در خـیـابان شـما میشود دریای رحمت در کنار صحن من قطرۀ اشکی که میریزد ز چشمان شما بیم تان از خشم طوفان ها نباشد، تا رضاست ناخـدا و کـشـتی و دریـا و سکان شما خون ما میجوشد اینجا در تن پیر و جوان مهـر مـا آمـوخـته طـفـل دبـسـتان شما بر هـمه آزادگان در سـایۀ ما نـور داد نـهـضت اسـلامی پـیـر جـمـاران شما چشم صد یعقوب در این آستان بینا شود یوسف زهـراست اینجا ماه کنعان شما با خدا هم صحبتید و با رضا همسایهاید اهل مشهد! جان «میثم» باد قربان شما
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای در هـراس روز قـیـامت پـنـاه من ای آشـنای اشک من و سـوز و آه من با تو چه زود نـاز مـرا میخـرد خـدا ای تا حـریـم قـرب خـدا شـاهـراه من
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
وقتی به طـوس جا به کنار تو میکنم احساس وصل حق به جوار تو میکنم یک حـج به نـامۀ عـمـلم ثبت میشود با هـر قـدم که رو به دیـار تو میکـنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
تـا یـوسـف اشـکـم سَـرِ بـازار نـیـایـد کـالای مــرا هـیـچ خــریــدار نـیــایـد در سوز جگر مصلحت ماست که ما را غـیر از جـگـر سوخـته در کار نـیاید خارم من و در سینۀ من عشق شکفتهست تا خـلـق نگـویـنـد گـل از خـار نـیـاید بیـمار فـراقـم من و وصل است دوایم تـدبـیـر، بـه کـار مَـنِ بــیـمـار نـیـایـد یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک بـر دیـدن این دلـشـده یـکبـار نـیـایـد نومیدی و درگـاه تو؟! بیسـابـقه باشد از سوی تو جـز رحـمت و ایثار نیاید آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت! گر در بَـرِ تو شـخـص گـرفـتار نـیاید دیـدم همه جا بر در و دیـوار حریمت جـایی نـنـوشـتـهست گـنـهکـار نـیـایـد جاروکش درگـاه توأم همچو «مؤید« زین بیـش از این بـنـدۀ دربـار نـیـایـد
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ایـن آفـتـاب مـشـرقـی بـیکـسـوف را ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را لا تقربوا الصلوة... مخوان، بر همش مزن این سُکر اگر به هم زده نظم صفوف را میترسم از صفای حـرم باخـبر شود حـاجی و نیـمهکاره گـذارد وقـوف را ایـن واژههـا کـمانـد بـرای سـرودنـت باید خـودم دوبـاره بچـیـنم حروف را روحالـقـدس! بیا نفـسی شاعـری کنیم خـورشـید چـشـمهای امـام رئـوف را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
حُسن تو به هر دیده مصـوّر شده باشد جـا دارد اگر مـهـر مـنـوّر شـده بـاشـد عیسینَفَسی جز تو ندیدیم که در طوس نـقـش قـدمـش عـافـیـتآور شده بـاشـد هر سو نـگـرد جلـوۀ رخـسار تو بـیـند چــشـم دل اگـر آیـنـهبـاور شـده بـاشـد با شهـپـر جـبـریل کـند سـیـر در آفـاق هر دل که در این روضه کبوتر شده باشد اشک از شرف بوسه به پایت، به چه ماند؟ آن قـطرۀ ناچـیـز که گـوهـر شده باشد تا عطر دلاویز تو شیرازۀ گـلهاست، یک غنچه محال است که پرپر شده باشد جز این شجر پاک و بهـشتی نـشنـیدیم نخلی که چنین عاطـفهگـستر شده باشد لـطـف تو شـود ضـامـن آهـوی دل مـا در طـالـع ما گـر که مـقـدّر شده بـاشد از چشمۀ خورشید خورَد آب در اینجا آن ذرّه که با خـاک، بـرابـر شده بـاشد هرگز نشود تـشنه به صحرای قـیامت هرکس لبش از جام رضا، تر شده باشد همسایۀ دیـوار به دیـوار که دیـدهست؟ همصـحـبت دلهـای مـکـدّر شده بـاشد پـاداشِ طـوافِ حــرم کـعـبـه دهـنـدش هر سوخـتهدل، زائر این در شده باشد پـروانۀ معـراج بـهـشت است، نـمازی کـز عـطـر ولای تو معـطـّر شده باشد طبع شفق از فیض ولای تو عجب نیست سیـراب ز سرچـشـمۀ کـوثر شده باشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ساحـت قـدس تو ای آیـنـۀ «آیـۀ نـور» هست سرچشمۀ آگاهی و شیدایی و شور یافت چون روشنی از نور تو ای شمس شموس! زنده شد در دل هر ذرّه تمنّای حضور در و دیوار حـریم تو دهد بـوی بهشت صحن و ایوان تو دارد اثر بوسۀ حور حجّت هشتمی و حاجت ما عرض نیاز ای چو اجداد کریمت به کرامت مشهور سرمۀ چشم کُـنَد آیۀ «فَـاخـلَع نَعـلَیک» هر مسافر که شود زائر این «وادی طور» یک نظر دید تو را «یوسف» و صد مرتبه گفت: «قُل هُوَ اللهُ أحد، چشم بد از روی تو دور» «نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد» گر کُنَد از حرم قدس تو در طوس عبور عشق شد فرش «قدمگاه» تو چون کرد نگاه به جـمال مـلکـوتی تو در «نیـشـابور» از حدیثی که در آن روز، تلاوت کردی موج زد در همهجا سلسله در سلسله نور به تـولّای تو ای روحِ شـب قـدر قـسـم به دعای تو مگر، سر بزند صبح ظهور دستگیرِ همه شد لطف تو در «دار الفیض» دلنوازِ همه شد مهر تو در «دارِ سرور» یا مُعینَ الضُعَفا! چشم امیدش به شماست گرچه عمری ز شفق سر زده تقصیر و قصور
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ابری که از سرابِ عَـدَم پا گرفته است باران شدهست، پنجرهات را گرفته است حَـبلُالـوَرید، شاهدِ نبـضِ زیارت است در سینه جای قلب، حرم جا گرفته است با مـاهـیـانِ حـوضِ حـرم هـمعـقـیـدهام هر کس که قطره خواسته دریا گرفته است دیـدم کــنـارِ پـنـجـرهفـولاد، جـبـرئـیـل یک گوشه جا برای مسیحا گرفته است میگـفـت، کـودکِ فـلـجـی بـا دویـدنش از دسـتهای خـادم تو پا گـرفـته است با کاسهاشکِ پُر شده در صحنِ انقلاب یک پیـرمرد، روضۀ سـقّـا گرفته است هر کس هر آنچه خواسته را از ضریح تو با یک قسم به «حضرت زهرا» گرفته است رویـای چـشـمِ من شـده پائـینِ پـای تـو کـارِ من و خـیـالِ تو بـالا گـرفته است از قاب چشم، عکسِ ضریحِ تو میچکد ابـریست، آسـمانِ تمـاشا گـرفـته است یـا ایُّـهــاالـرَّفـیـق!، مـنـم لا رفــیـق لَـه وا شـد دلـم کـنـار تو؛ اما گـرفـته است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
کاری بـرای این بـدِ بیآبـرو کـنـید با صحـن انـقـلاب مرا روبرو کنید قلب مرا گـرفته و در گـوشه حـرم با تکّـههای آیـنـه لـطـفاً رفـو کـنـید بعدش کمی به دست بگیرید و باز هم آمــرزش گـنــاه مــرا آرزو کـنـیـد قـلب شـفا گرفـته من خانه شماست در آن مباد عشق دگر جستجو کنید اذن دخول خواندم و اشکم روانه شد در این دقیقه کاش که قصد وضو کنید با من شبیه دعبل و ریّان پس از نماز در حدّ یک سلام شده گـفتگـو کنید لـبخـنـد را به روی لـبـانم بـیاوریـد بغض مرا گرفته جـدا از گـلو کنید امشب در ازدحام کـنار ضریحتـان شاخه گـل سفـیـدِ مرا نیـز بو کنید!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است قطرههاییست که در حسرت اقیانوس است آمدن سمت حریمت همه رویای من است دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است لحظهها در حرم از عمر کسی کم نکند حرکت ثانیهها در حرمت معکوس است تو برای دل من خـوب رفـیـقـی هـستی از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است آن بهـشتی که خدا وعـده به انسان داده به خداوند قـسم مرقد تو در طوس است گنبدت جلوهای از چشمۀ نور ازلی است پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست التـیـام دل بـیـچـاره فـقـط پـابـوس است بـه امـیـد کـرمـت آمـده بـا دسـت تـهـی زائری که ز همه غیر خودت مأیوس است خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است ای که در دست غلام تو پر طاووس است قـلـم از وصف کـمالات تو قـاصر باشد لکنتم در همۀ جای غزلم محسوس است
: امتیاز
|
مدح و توسل به امام رضا علیهالسلام
اگر گفتم که خوشبختم در عالم، علتی دارد که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد امان از نار میگردد نصیبش بیبرو برگرد هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد کجا دولت سرا، حق حریمش را ادا سازد؟ چه بسیار از گدایانش که هر یک دولتی دارد اگر هر روز از دعوت شوی مهمان درگاهش به وقت بازگشتن باز این دل حسرتی دارد یکی فرزند میخواهد یکی هم خانه میخواهد که در حد فراخور دست لطفش نعمتی دارد به سقاخانهاش می، ریخته سقای این عالم ملائک مات میگویند بَه، چه شربتی دارد چنان محو حضورش میشود زائر در آن مضجع که انگار آن امامِ ماست با ما خلوتی دارد
: امتیاز
|